نمیدونم میای اینجا یا نه...نمیدونم میخونی یا نه...ای کاش میومدی
یادش بخیر قبلا چقدر باهم خوب بودیم و تو دوسم داشتی اما من هنوزم دوست دارم هنوز
یادته چقدر باهم حرف میزدیم
یادته چقدر میومدی بهم نظر میدادی
یادته چه شور و شوقی واسه هم داشتیم
یادته......................
یادته چه خاطراتی باهم داشتیم
اما تو همه رو فراموش کردی و...........
الان دارم با گریه مینویسم چشام پر اشکه...درست نمی بینم
ای کاش من می مردم و این روزا رو نمی دیدم...بی تفاوتی و بی مهری تورو نمیدیدم
بد کردی بد
یادش بخیر یه روز منو دوست داشتی یادش بخیر
قسم خوردم که نیام طرفت آخه خیلی وقتا اومدم طرفت ..دلم تنگ شد زنگ زدم پیام دادم....اما تو یه رفتاری کردی سرد بودی که خجالت کشیدم خورد شدم
له شدم و تو خودم شکستم...اما بازم دوست دارم
من که دیگه رویی ندارم
دیگه قسم خوردم نیام طرفت
ولی محمدرضا تو که منو میشناسی...من همونم همون فاطمه فقط قلبم بدجور شکسته
فقط تو میتونی قلبمو خوب کنی فقط تو
ای کاش تو بیای طرفم ای کاش
تا تو نیای دلم آروم نمیشه
تو تنها دلخوشی زندگیم بودی بعد ازتو من چیکارکنم
باورم نمیشه هنور ........هیچی باورم نشده هنوز....
نمیگی حالا کی باید اشکای منو پاک کنه؟؟؟
توکه اینطوری نبودی عزیزدلم
توکه مهربون بودی کاش بیای اشکامو پاک کنی
ای کاش برگردی...
نظرات شما عزیزان:
leyla
ساعت16:54---21 دی 1394
fadat...گلم درک میکنم واقعا سخته...ولی به درک